ایلخانان قشقایی از ظهور تا افول ایل
قشقایی
باتان اولدوز

 

 مروری جامع بر تاریخچه ایل قشقایی

 

 

 

 

 

بیشتر قشقایی ها ریشه ترکی دارند و به زبان ترکی صحبت می کنند.

مرکز اصلی این ایل استان فارس است. اما به دلیل وسعت اراضی و قلمرو در دیگر استان‌ها نیز ساکن

هستند. از این جمله می‌توان به استان‌های کهکیلویه٬فارس٬خوزستان ٬اصفهان و... (بخش هایی

ازسمیرم، شهرضا، دهاقان، و...)، وبوشهر (دشتستان و دشتی) اشاره نمود. قشقایی‌ها در

دوره‌های مختلف به‌تدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شده‌اند. عشایر ترک‌زبان در سراسر

ایران پراکنده‌اند. استقرار ایلات ترک در مناطق گوناگون ایران در دوران سلجوقیان ٬تیموریان وصفویه

شدت یافته‌است.

 

3نظریه درباره ی علت نام این ایل وجود دارد:

 

1)از واژه ترکی قشقا به معنی اسب پیشانی سفید  2)واژه ترکی قاچماق یا قاش قایی به معنی

 

فراری 3) قشقه طایفه ای در ترکمن صحرا

 

قشقایی‌ها عموماً بر این باورند که اجدادشان به عنوان قراولان لشکر هلاکوخان و تیموراز ترکستان به

ایران آمده‌اند. گمانه‌ها بر این است که این قوم  پیش از ورودشان به فارس، مدتی در شمال غربی

ایران حضور داشته‌اند . تا همین اواخر قبیله‌ای با نام مغانلو در میان قشقایی‌ها حضور داشته، که

 

مسلماً نام خود را ا ز دشت مغان در شمال اردبیل گرفته بوده‌است.

 

نظر دیگراین است که  قشقایی ها اصلاً از ترکمانان دشت قیچاق بوده وبعدها به نواحی

بین هندوستان وسیستان آمده واز آنجا به عراق راه یافته وآخرالامر در فارس سکنی

گزیده اند. طوایف مختلف قشقایی در زمانهای مختلف واز اماکن متفاوت به فارس کوچیده

اند وتیره های گوناگونی از ایل قشقایی را بنیاد نهاده اند.

 

نقل شده است که روسای اولیه ی ایل از خانواده های شاهیلو بوده اند. تاریخ هویت مشخص

 

ومستقل ایل قشقایی از اواخر صفویه آغاز می شود و از اوایل سلطنت قاجاریه است که

 

این ایل، نقشی مهم در صحنه سیاسی واجتماعی ایران به عهده دارد.(1193قمری یا

٬1150شمسی )نام قشقایی از زمانی به عنوان یک واحد سیاسی –اجتماعی ویک

نیروی متحد وارد می شود که امیر قاضی شاهیلو  گروه های متعددی از ترکان را در ایل

 

خود جمع کرده بر آنها ریاست می نماید.وی در حقیقت اوّلین ایلخان قشقایی می باشد ((

242سال پیش)که نامش در تاریخ ثبت است. ، در قرن شانزدهم می‌زیسته و مقبره‌اش در

روستای درویش از توابع گندمان است. بعد از وی ریاست به پسرش قاضی آقا وپس از او به

جانی آقا وبالاخره به محمد حسن خان معتمدالسلطان می رسد.او بیش از مرگ خود پای

خانواده قشقایی را به مراکز قدرت ایران ودربار شاهان باز کرد،با زیرکی توانست در

دربارسلاطین زندیه تقرب یابد واز معتمدین کریم خان زند گردد.پس  از محمدحسن خان

معتمدالسلطان، اسماعیل خان و بعد از ان جانی خان پسر اسماعیل خان

وبرادرزاده معتمدالسلطان به ریاست ایل برگزیده می شود. کریم خان زند به اولین ایلخان

قشقایی فرمان ایلخان گری عطا کرد.فرزندان جانی اقا از وزرای کریم خان بودند.کریم خان در کلیه

امور با اسماعیل خان و حسن خان معتمدالسلطنه مشورت می کرده است.

با ظهور قاجاریه و روی کار امدن اقا محمد خان قاجار٬اختلافاتی میان ایل قشقایی و

قاجاریه به وجود امد..

با تاسیس سلطنت قاجار٬جانی خان و اقوامش به کوه‌های زاگرس٬ پناه بردند، جایی که ایشان تا

مرگ آقامحمد خان در آن پنهان بودند. آقا محمد خان انتقامش را از ایل قشقایی با فرستادن قسمتی

از ایل به شمال ایران گرفت، از سوی دیگر در همان دوران بسیاری از طوایف لر و کرد که به همراه

کریم خان زند به فارس آمده بودند به ایل قشقایی پیوستند.

با شروع کار فتحعلی شاه ٬جانی خان را به مقام ایلخان گری جنوب منسوب کرد.این باعث ظهور

دوباره ی ایل قشقایی در صحنه های سیاسی و اجتماعی شد.

 پس از جانی خان، 5فرزندش به ترتیب مقام ایلخانی یافتندکه فرزند  ارشدش محمدعلی خان

جانشین وی شد. .با اقتدار خود نه تنها قشقایی‌ها بلکه دیگر ایل‌های مهم فارس از جمله بهارلو

٬اینالو و نفر نیز تحت اقتدار او بودند.ایشان به علم و دانش و عرفان بسیار علاقه مند بودند وبا میرزا

شفیع وصال شیرازی ارتباط نزدیکی داشته است. او همچنین روابط خوبی با قاجارها برقرار کرد، با

دختر حسین علی میرزا فرمانروا و حاکم فارس ازدواج کرد . اما در نهایت به تهران فراخوانده شد و

مجبور به اقامت در دربار شد.

محمدعلی خان در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه  به شیراز بازگشت و سه سال بعد درگذشت .بعد از

او مصطفی قلی خان ٬در سن 32 سالگی هنگام فتح ارگ کرمان کشته شد.و بعد از ایشان مرتضی

خان کسی که نیروی 2000نفری به نام گارد جاویدان قشقایی را به وجود اورد و هیچگاه از فرمانروای

فارس اطاعت نکرد  و سرانجام به دستور فتحعلی شاه و خیانت اقا باباخان مازندرانی ٬اورا به قلعه ی

پرگان کشانده و درها را بستند و وی را به شکل ناجوانمردانه کشتند.سپس  برادرش، محمد قلی

خان، که البته قدرتش به خاطر ثبات دولت مرکزی محدودتر بود، جانشین وی شد. در ۱۸۵۰ میلادی

پنج محله نعمتی  شیراز به ضدیت با خانواده ی حاج ابراهیم کلانتر که قدرت آنها در پنج محله نعمتی

 نهفته بود برخاستند و با قشقایی‌ها متحد شدند. همزمان بختیاری ها و کردها به خاطر درگیری‌های

داخلی از مقابله با قشقایی‌ها بازماندند و می‌رفت که قشقایی‌ها قدرت برتر فارس شوند.قاجاریان 

که بیمناک شده بودند به پسر بزرگ حاج ابراهیم کلانتر٬علی محمد خان عنوان قوام الملکی دادند و

وی را حکمران فارس کردند و همچنین پنج ایل باصری٬عرب، نفر، بهارلو و آینالو را با عنوان خمسه

متحد کردند و ایلخانی اش را به قوام دادند تا مقابل قشقایی‌ها بایستند. محمد قلی خان باغ ارم و

نزدیک به 20 باغ دیگر را در فارس ساخت.با مرگ محمدقلی خان  سلطان محمد جای وی را گرفت. در

دوران ریاست ضعیف او ایل با بزرگترین بحرانش، قحطی ۱۸۷۰ روبرو شد. با اینکه وی تا زمان مرگش

عنوان ایلخانی را حفظ کرد اما عملاً کاره‌ای نبود و خان‌های سطح پایین‌تر قدرت را در دست داشتن و

این آغازی شد بر از هم پاشیدگی ایل. به علاوه تعداد زیادی خانوار قشقایی به ایل بختیاری

 پیوستند، به همین تعداد جذب ایل خمسه شدند(هم اکنون در داراب و پاسارگاد) و حدود  خیلی

زیادی نیز در روستاهای مختلف یکجانشین شدند.

اسماعیل خان صولت الدوله پسر داراب خان و نوه ی مصطفی خان پسر جانی خان

 

 در 1324قمری ایلخان شد، قشقایی‌ها دوباره قدرت و همبستگی پیشینشان را به دست آوردند. در

این دوران ایران توسط مضفرالدین شاه که بسیار بیمار بود اداره می‌شد و قدرت دولت مرکزی به طور

پیوسته در حال کاهش بود. در شیراز صولت الدوله کنترل بیشتر سرزمین‌های عشایری را به دست

داشت، در حالی که رقیبش قوام قدرتش را در شیراز حفظ کرده بود.

 

 

اسماعیل خان(صولت الدوله قشقایی)

در انقلاب مشروطیت جهت به ثمر رسیدن وحفظ آن در فارس بسیار کوشا بود.دوبار نیز از

طرف مردم جهرم در ادوار پنجم وششم به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد.

 

در انقلاب مشروطه فارس عرصه رقابت دو گروه ، برای تسلط به آن شده بود. در آغاز، در پی حمایت

قوام السلطنه شیرازی  از سلطنت طلبان، قشقایی‌ها در صف حامیان مشروطه درآمدند. بعدتر که

بختیاری ها  بر تهران تسلط پیدا کردند و قوام درکنار آنها قرار گرفت٬صولت الدوله  اتحادی ضد بختیاری

و ضد قوامی با شیخ خزعل وصدر اشرف والی پشت کوه برقرار کرد که به اتحاد جنوب معروف شد.

 

جنگ داخلی در فارس با شدتی بیشتر در گرفت زیرا انگلیس نیز در آن دخالت می‌کرد. بریتانیایی‌ها

که انحصار نفت  را در خوزستان در دست داشتند از اتحاد جنوب احساس خطر می‌کردند. آنها

همچنین از راهزنی‌های بسیار و عوارض زیادی که نیروهای عشایری در جاده ی شیراز -بوشهر (که

مسیر اصلی تجارت بریتانیا در ایران بود) طلب می‌کردند بیمناک شده بودند. چون این راه از میان

زمین‌های قشقایی‌ها می‌گذشت بازرگانان بریتانیایی صولت الدوله را مقصر می‌دانستند. از همین رو

سفارت بریتانیا در شیراز به یکی از کانون‌های هوادارقوام در شیراز تبدیل شد. در ژوئیه ۱۹۱۱ زمانی

که نیروهای قشقایی به طور ناگهانی به مواضع قوام در تمام شهر یورش بردند، آشفتگی در فارس به

اوج خود رسید آنچه مسلم است صولت الدوله وفرزندانش هیچ گاه با انگلیسیها میانه

خوشی نداشته اند وماموران انگلیسی مکرر از ضدیّت وی با آنها سخن رانده اند.این شاید

به دلیل ضدیّت مداوم وی با حکومتهای مرکزی ونیز خاندان حامی دولت مرکزی وانگلستان

در فارس (خانواده قوام الملک شیرازی ) بوده است.

 

منطقه فارس وبنادر جنوب به دلیل وضعیت جغرافیائی آن، برای بریتانیا اهمیت

استراتژیکی داشت. وجود صولت الدوله موجب عدم امنیت این مناطق می شد

وانگلستان در صدد امنیت بخشیدن به این منطقه جهت حفظ منافع خویش بود . انگلستان

امنیت منطقه فارس را همراه با کوتاه شدن دست صولت الدوله از فارس یکجا طلب می

کرد.ولی صولت ایجاد امنیت را در گرو حفظ اقتدار خویش می دانست واین خود عاملی

مهم در تداوم تشنج میان او وماموران انگلیسی بود.

 

یکی از دلایل عمده ای که انگلستان یارای مقابله مستقیم با قشقایی ها را

 

نداشت،قرارداد 1907 میان روسیه وبریتانیا بود.بر اساس این قرارداد فارس جزو مناطق

بی طرف ایران محسوب می شد.به علاوه انگلیس به اهمیت ایل قشقایی در حفظ امنیت

ودفع اشرار بویراحمدی واقف بود ومحبوبیت کلی خان قشقایی را نیز حس می کرد،لذا

سعی می کرد با پشتیبانی حکومت مرکزی وتحریک برادران صولت ،گاه آنان را به قطع

ارتباط با ایلخان وطمع ربودن مقام وی تشویق نماید. برادران صولت عبارت بودند از:

عبدالله خان ضرغام الدوله،احمدخان ضیغم الدوله، عطاخان صولت السلطنه وعلی خان

سالار حشمت.

ولی این اقدامات حتی با رسمیت یافتن ایلخانی سایر برادران نیز سودی نبخشید.

سِرجورج بارکلی در گزارشی به  ویزر امور خارجه انگلستان به تاریخ

 

26ژانویه 1910 می نویسد:« به نظر می رسد که آرامی اوضاع فارس به خواست صولت

الدوله بستگی دارد.»

یقیناً صبر وتحمل بریتانیا در برابرتک تازی سردار عشایر بی انتها نبود.با شروع جنگ

جهانی اوّل وبیشتر شدن اهمیت استراتژیکی راههای فارس وجنوب، انگلستان بدون

توجه به دولت مرکزی ،یک نیروی مستقل انگلیسی جهت حفظ امنیت منطقه وحمایت از

منافع بریتانیا ایجاد نمود. این قوا«تفنگچیان جنوب ایران THE SOUTH PERSIAN RIFLES

»نام داشت که به اختصار(spr) ویا« پلیس جنوب» نامیده می شد.

از ابتدای ورود قوای پلیس جنوب به ایران،مردم بنادر جنوب وفارس با آنان به مقابله

متشکل وغیر متشکل پرداختند. صولت الدوله  قشقایی  در بدو امر فکر مقابله را در سر

نمی پروراندند. ولی هنگامی که انگلیسیها محمدعلی خان کشکولی را علیه مجاهدان

تحریک نمودند واو را وادار کردند با تسلیم خود به دولت مرکزی ، عملاً امر سردار عشایر را

زیر پا گذارد، صولت نیز تصمیم به اتحاد با ناصر دیوان کازرونی علیه انگلیس گرفت.

از طرفی دولت آلمان نیز با استفاده از روحیه ضد انگلیسی صولت، مرتب وی را علیه

بریتانیا تحریض می نمود..

 

عامل دیگر، حکم جهاد سید عبدالحسین لاری مجتهد بزرگ فارس بود که باعث تحریک

عشایر و صولت گردید.

آخرین عامل بروز جنگ میان نیروهای انگلیس وقشقاییها و  زد وخورد سختی بود که در

حین مهاجرت طوایف کشکوکی ودره شوری میان آنان وقوای هندی پلیس جنوب رخ داد.

صولت الدوله پس از یک مکاتبه سرد وخشن ،از ناصر دیوان کازرونی خواست تا مهیای

نبرد شود.در اولین برخورد پست خان زنیان به تصرف مجاهدین قشقایی وکازرونی درامد.

پس از مدتی که به فتوحاتشان ادامه دادند،موفق به محاصره شیراز گشتند.مدت یک ماه

ونیم پیروزی ادامه داشت. ساخلوهای قوام آباد ،زرقان وسیوند در جاده شیراز –اصفهان

نیز به وسیله عشایر خلع سلاح گردیدند. در آستانه فتح کامل مجاهدین،انگلیسیها از حربه

قدیمی اختلاف میان برادران صولت الدوله سود جستند وبا خریدن دو تن از آنان، کفه ترازو

را به سود خود سنگین کردند. به علی خان سالارحشمت ده هزار لیره طلا و وعده ایل

بیگی وبه احمد خان ضیغم الدوله سی هزار لیره طلا و وعده ایلخانی داده شد. محمدعلی

خان کشکولی (پسر دایی صولت الدوله ) که قبلاً مذاکراتش را با انگلیسیها آغاز نموده

بود ،بادریافت پانزده هزار تومان ومقداری اسلحه و وعده حکومت کازرون و ریاست راه

 

شیراز-کازرون به سالار حشمت پیوست.

درست در همین موقع، وثوق الدوله رئیس الوزرا،دستور سرکوبی کامل صولت الدوله را

صادر کرد. شیوع بیماری آنفلوآنزا ونزدیک شدن پایان جنگ جهانی اوّل به نفع متفقین کار

را بر قشقایی ها سخت تر کرد. عشایر در فیروز آباد شکست سختی از بریتانیا خوردند.

پس از فیروزآباد ،کازرون نیز به اشغال پلیس جنوب درآمد.با فتح کامل بریتانیا وشکست

نهایی صولت الدوله،آزادی خواهان بسیاری در شیراز اعدام شدند.پس از این حرکت

صوات الدوله حاضر به صلح گردید: محمدناصرخان قشقایی فرزند ارشد صولت به

نمایندگی از طرف پدر به شیراز رفت وبا حضورفرمانفرما وکلنل آرتن انگلیسی قرارداد ذیل

منعقد گردید:

1- سردار احتشام موقتاً ایلخانی باشد ولی عشایری که در خدمت سردار عشایر هستند باشند

2- کلیه املاک شخصی سردار عشایر که فعلاً در تصرف انگلیسیها وسردار احتشام است

مسترد شود ومتصرفین فعلی را حق مداخله در آنها نباشد.

3-  سردار عشایر در فیروزآباد مقیم گردد وبه ییلاق نرود.

4- محمد ناصرخان به عنوان رابط بین والی ایالت فارس وپدرش در شیراز مقیم باشد.

5- در مقابل انگلیسیها متعهد می شوند که قوای هندی وانگلیسی را منتهی تا شش ماه

پس از عقد پیمان از ایران ببرند وفقط مستحفظین سفارت که در حدود دویست نفر

هستند باقی بمانند.

6- پلیس جنوب حق ورود به خاک قشقایی را ندارد، واگر افراد آن برخلاف پیمان بدان

حدود آمدند وکشته شدند،سردار عشایر مسئول نخواهد بود.

7- 7 چون دولت ایران موافقت کرده است که چند نفر از صاحب منصبان انگلیسی برای

تربیت افراد ایرانی در فارس بمانند،لذا سردار عشایر مخالف آنها نخواهد بود.

با شکست سردار عشایر در جنگ وامضای قرارداد صلح وبه دنبال آن امضای قرارداد

1919 توسط وثوق الدوله،از نفوذ واعتبار صولت الدوله در منطقه کاسته شد.به خصوص

که دیگر ایلخان قشقایی نیز محسوب نمی شد.انتخاب مرحوم دکتر محمد مصدق به

والیگری فارس موجب اقتدار نسبی مجدد صولت الدوله گردید،ولی بار دیگر این تسلط با

کودتای 1299 کاهش یافت. با اوج گرفتن اقتدار سردار سپه وبه سلطنت رسیدن وی،

صولت الدوله نیز به مرور افول نمود

به طور کلی در باره اسماعیل خان صلت الدوله می توان گفت که وی کلیه خصوصیات یک

ایلخان را دارا بوده است.گذشته از استقلال رأی وپشتوانه مردمی قوی وروحیه ضد

انگلیسی ،بقیه خصایص خوانین را نیز دارا بوده است. لذا اشتباه است اگر وی بایک

سیاستمدار مرکز نشین قیاس شود.خوی ایلخانی وی اجازه کارهای که درعرف

وقانونشهرنشینی جرم بوده به وی داده است.صولت چهار پسر از خود باقی گذارد:

محمدناصر،ملک منصور،محمدحسن و خسرو.

 

رضا شاه پهلوی

در دوره پادشاهی رضا شاه، قشقایی‌ها از سختی‌های بسیاری آسیب دیدند. در سال ۱۹۲۶(تقریبا

سال 1305 قبل) صولت الدوله و پسر بزرگش ناصرخان به عنوان نمایندگان مجاس جدید به تهران

فراخوانده شدند، یک بار در سال 1308جهت ملاقات با رضا شاه وسرتیپ شیبانی(وزیر فواید

عامّه) وارد تهران گردید.به طوری که می گفتند از وی خواسته شده بود تا شورش

برادرش علی خان(سالار حشمت) را ساکت کند.

اما به زودی دریافتند که در حقیقت زندانیان شاه هستند. آنها وادار به همکاری با دولت مرکزی در

خلع سلاح ایل قشقایی شدند. پس از آن از مصونیت نمایندگی شان خلع شده و روانه زندان شدند.

در همین حال فرماندهان نظامی، در راس طوایف مختلف قشقایی قرار گرفتند، ایلیاتی‌ها وادار به

پیروی از قانون بسیار منفور خدمت اجباری شاه شدند و نظام جدید مالیاتی ای به اجرا گذاشته شد

که همواره مورد سوء استفاده ماموران فاسد مالیاتی بود.

 

 

 

 

در بهار 1309، خشم ایلیاتی‌ها که با وحشیگری‌های حاکمان نظامی شعله ورتر شده بود، سبب

قیامی سراسری در جنوب ایران با مرکزیت قشقایی‌ها شد. پس از چندین ماه زد و خورد، دولت

مرکزی عهدنامه متارکه‌ای را امضا کرد که بنا بر آن می‌بایست اسماعیل خان و پسرش (ناصرخان )

دوباره به عضویت مجلس در می‌آمدند، فرماندهان نظامی، طوایف را ترک می‌کردند وعفو عمومی

 صادر می‌شد. با این حال پهلوی اول  مصمم به پایان دادن به نظام کوچ نشینی در ایران شد و

همانگونه که لرها٬کردها٬عرب ها را شکست داده بود در آخر موفق به شکست قشقایی‌ها شد. در

1311قشقایی‌ها دست به قیام دیگری زدند که بیهوده بود. رضا شاه تا هنگامی که مستوفی

الممالک در قید حیات بود،به ملاحظه وی آزاری به صولت الدوله ومحمد ناصر خان

نرسانید،ولی به محض فوت مستوفی،در همان روز دستور حبس آن دو راصادر کرد. روز

11شهریور 1311چند روز پس از دستگیری آن دو، مجلس بدون گفتگو وبحث از هردو سلب

مصونیت نمود. این سلب مصونیت اولین مورد در تاریخ حکومت مشروطه در ایران به

شمار می رفت. سردار عشایر در اواخر همان سال(1311شمسی) در زندان به طور

مرموزی درگذشت. پس از مرگ صولت،اراضی واموال وی نیز مصادره گردید که در مجلس

چهاردهم،دکتر محمد مصدق علیه تصرف این اموال اعلام جرم کرد.

کمی بعد از آن، شاه تصیم به تخته قا پو کردن  کردن عشایر از طریق بستن مسیرهای کوچشان به

وسیله ارتش نوین و مکانیزه‌اش گرفت. این سیاست کوته بینانه عشایر را به کشاورز تبدیل نکرد و

تنها باعث گرسنه ماندنشان شد. تخته قاپو کردن ایلات کوچرو نه به خاطر بهبود زندگی ایشان که به

منظور برقراری امنیت و اهداف سیاسی صورت گرفت، اسکان اجباری خسارات جانی فراوان در پی

داشت و دام‎های بسیاری از بین رفتند. همچنین ایلاتی که از کشاورزی سررشته نداشتند مجبور به

کشاورزی شدند. ویلیام دادگاس می نویسد اگر چند سال دیگر برنامه ی تخت قاپو ادامه داشت٬اینان

از صحنه ی گیتی پاک می شدند.

پس از اشغال توسط متفقین

 

 

 

پس از جنگ جهانی دوم٬زمانی که پهلوی اول از سلطنت استعفا داد،ناصر خان  و برادرش خسروخان

 

از تهران گریختند و با شتاب به سوی فارس رفتند. ناصرخان خود را ایلخان نامید، کنترل تمامی اراضی

ایل قشقایی را به دست گرفت و دستور به از سرگیری کوچ داد. او انگلیسی هراسی  و ماهی

گرفتن از آب گلالود را از پدرش به ارث برده بود. او نیز همچون پدرش تصمیم گرفت که در یک درگیری

جهانی دیگر سمت آلمانی‌ها را بگیرد. در بهار 1321 زمانی که آگاه شد یکی از عوامل آلمانی به نام

هولتوس در تهران پنهان شده‌است، به فارس فراخواندش. پس از آن هولتوس به فیروز اباد آمد و

مشاور نظامی ناصرخان شد.. همزمان دو تن از برادران ناصرخان به نام‌های ملک منصور خان و

محمدحسین خان که در انگلستان تحصیل می‌کردند به المان رفته بودند و به عضویت ارتش المان در

آمده بودند. به تصور قشقایی‌ها در صورت پیروزی آلمان بر متفقین،ناصر خان به  عنوان مدعی اصلی

تاج و تخت ایران مطرح می‌شد و حتی در بین قشقایی‌ها شایع شده بود که هیتلر٬ناصر خان را به

عنوان پادشاه ایران برگزیده‌است.. انگلیسی‌ها که از اتحاد ارتشیان هوادار المان  با قشقایی‌ها (اتحاد

میلیون ایران) بیمناک شده بودند، نخست کوشیدند با پیشنهاد پرداخت پنج میلیون تومان وجه نقد و

حمایت از خودمختاری قشقایی‌ها با آنها کنار بیایند. پس از نتیجه ندادن مذاکرات، انگلیسی‌ها سر

لشکر زاهدی را از اصفهان ربوده به فلسطین تبعید کردند، قوام الملک را به حرکت واداشتند و دولت

ایران را وادار کردند تا سپهبد شاه بختی را به  فرمانده نیروهای جنوب و به استانداری فارس منسوب

 

کند. شاه‌بختی قصد داشت با استقرار نیرو و بمباران مسیرهای کوچ، قشقایی‌ها را به بیابان‌ها براند

 

که با عبور قشقایی‌ها از مسیرهای صعب العبور کوهستانی ناکام ماند. جنگ در اردیبهشت ۱۳۲۲ با

 

حمله نیروهای تحت فرمان شاه‌بختی به قشقایی‌ها آغاز شد. در آغاز قشقایی‌ها پیروزی‌های زیادی

به دست آوردند اما با یورش نیروهای ایل خمسه به رهبری قوام که توسط انگلیسی‌ها تجهیز شده

بودند ورق برگشت و ناصرخان دستور عقب نشینی داد.

 

 

 

در سال 1325نبرد بعدی در سمیرم اتفاق افتاد، ستون نظامی ای که به رهبری سرهنگ حسنعلی

شقاقی و به درخواست سپهبد شاه‌بختی به سمیرم اعزام شده بودند، علی‌رغم میل شقاقی، با

دستور از بالا وادار به جنگ با قشقایی‌ها و متحدان بویر احمدی  شان شدند. جنگی که نتیجه‌اش

شکست سنگین نیروهای دولتی بود. این شکست هم روحیه ارتش را خراب کرد و هم مخالفان جنگ

در مرکز را قدرت بخشید.این حوادث سبب شد که شاه‌بختی و قوام به سرعت فارس را ترک

کنند.سرلشکر جهانبانی  با حضور مرتضی قلی خان بختیاری   و یک افسر انگلیسی به نام رابرت

پیمان صلحی را با قشقایی‌ها به امضا رساند که به موجب آن، مقرر گردید قشقایی‌ها خودمختاری

خود را حفظ کنند، در عوض سلاح‌های غنیمتی ارتش از سوی قشقایی‌ها باز گردانده شود و از

ناآرامی ایلات جلوگیری به عمل آید. همچنین خسرو خان  به ریاست ایل منصوب گردید و به ناصر خان

هم اجازه داده شد تا به عنوان نماینده فیروز اباد به مجلس برود. از سوی دیگر عوامل آلمان که

نتوانسته بودند ناصرخان را به برهم زدن توافقنامه راضی کنند مخفیانه با تلگراف از المان ٬خواستند

که با نگاه داشتن برادران قشقایی به عنوان گروگان، ناصرخان را تحت فشار بگذارند که البته به خاطر

اینکه قبل از رسیدن تلگراف، برادران برای آمدن به ایران به ترکیه رفته بودند، ناکام ماندند.این دو براد

ر هنگامی که می‌خواستند از مرز عراق وارد ایران شوند توسط نیروهای انگلیسی بازداشت شده به

قاهره منتقل شدند. انگلیسی‌ها ناصرخان را تهدید کردند که در صورت عدم پس دادن ماموران آلمانی

، برادرانش را به جرم همکاری با متحدین اعدام خواهند کرد و همچنین قشقایی‌ها را به صورت

مستقیم مورد حمله قرار خواهند داد. تحت این فشارها ناصرخان مجبور به پذیرش پیشنهاد

انگلیسی‌ها شد

در 1325 هم زمان با ماجرای حکومت ملی اذربایجان٬خیزش عشایری دیگری در جنوب رخ داد، البته

این بار به تشویق دولت مرکزی. نخست وزیر قوام که از سمت شوروی ها  برای واگذاری امتیاز نفت

شمال و پذیرش سه توده ای در کابینه‌اش بود، به این نتیجه رسید که یک شورش ضد شوروی در

جنوب می‌تواند این فشار را کاهش دهد. ناصرخان البته به تشویق زیادی نیاز نداشت، هم از

شوروی‌ها به اندازه انگلیسی‌ها تنفر داشت، هم حساب کرده بود که در صورتی که قوام سقوط کند،

خودش به عنوان جایگزینی رهبری اتحاد بزرگ ضد کمونیستی مطرح خواهد بود. البته ناصرخان غیر از

اینها به بهبود شرایط فارس نیز می‌اندیشید، برای همین در سپتامبر ۱۹۴۶ بزرگان عشایر و روحانی

فارس را در چناه راهدار گرد هم آورد و جریان ملی «سعدون» را راه اندازی کرد. از جمله خواست‌های

مهم این جریان، تعویض تمامی اعضای کابینه به غیر از قوام، اختصاص دو سوم مالیات‌های استان

فارس به خود استان، تشکیل سریع شوراهای استانی و افزایش نمایندگان استان فارس در مجلس

بود.

زمانی که خواست‌های این جریان پذیرفته نشد، عشایر از خوزستان تا کرمان دست به شورش زدند و

قشقایی‌ها اباده و کازرون  را تصرف کردند. اینها سبب شد که نخست وزیر خواست‌های این جریان را بپذیرد، کابینه‌اش را تغییر دهد و حتی خسروخان را به عنوان نماینده حزبش به مجلس ببرد. بین سالهای 1325تا 1333 ایل قشقایی رونقی یافت که تا آن زمان تجربه‌اش نکرده بود. ایل به بیشترین

خودمختاری رسیده بود

 و توسط «چهار برادر» رهبری می‌شد.ناصر خان و ملک منصور خان  به عنوان رهبران عشایری در

فارس بودند و خسروخان و محمد حسین خان خواسته‌های اتحادیه را در مرکز پیگیری می‌کردند.

 

نهضت ملی‌شدن نفت

 

 

 

در جریان ملی شدن نفت برادران قشقایی همگی از مصدق، حمایت گسترده‌ای کردند. قشقایی‌ها

از زمان والی گری مصدق در فارس با او ارتباط دوستانه‌ای داشتند به همین خاطر و همچنین به خاطر

مبارزه همیشگی شان با پهلوی ها، برادران قشقایی به عضویت جبهه ملی  درآمدند .خسروخان به

عنوان منشی مصدق مشغول به کاربود. در کمیسیون نفت برای بررسی ملی شدن نفت نیز وی

تلاش‌های بسیاری در کنار مصدق کرد.. با آغاز نخست وزیری مصدق تحرکات قشقایی‌ها نیز گسترده

تر شد، در ۱۳۳۰ خسرو و ناصر قشقایی به امریکا  سفر کردند و به وسیله مطبوعات و محافل

سیاسی آن کشور سعی در نشان دادن حقانیت ایران کردند.. همچنین در دی ماه همان سال دکتر

مصدق از ناصر خان  که برای بیماری پسرش به آمر

نظرات شما عزیزان:

سحر
ساعت19:42---6 دی 1393
سلام
ممنون...
مطالب خوب و پیوسته ای بود..
انشالله که نوشته ها دقیق و موثق هستند..
ادامه بدین.. شدیدن به اطلاعات کامل و درست نیازمندیم
خدا قوت


بویراحمدی غیور
ساعت10:27---25 آبان 1393
سلام.استان کهگیلویه نداریم استان کهگیلویه و بویراحمد اصلاح کن برادر

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

من از طایفه ی کشکولی بزرگ٬تیره ی دیزجانی .ایلم و به دنبال ان طایفه ام را دوست دارم و به انها افتخار می کنم.قشقایی بوده ام٬قشقایی هستم و قشقایی خواهم ماند.تحصیلات ابتدایی را در چادر عشایری گذرانده و به دنبال ان راهنمایی را در شبانه روزی شهید بهشتی شیراز و دبیرستان را در شبانه روزی شهدای عشایر کازرون در رشته ریاضی به اتمام رساندم.مقطع کارشناسی را در دانشگاه ازاد استهبان در رشته عمران گذرانده و هم اکنون در دانشگاه تحصیلات تکمیلی کرمان٬مقطع کارشناسی ارشد در گرایش مهندسی اب مشغول به تحصیل میباشم.این وبلاگ را به همراه دوستم٬محمد نادری کله لو از طایفه شش بلوکی ساخته و امید هست که ...
نويسندگان